نه خاکت کردند

نه آبت دادند

اما تو روییدی...

دوشنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۴    

مهربانی تو مثل همه نیست.

بذر است.

می روید.

می ماند.

شنبه بیست و یکم خرداد ۱۴۰۱    

وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي تَحَبَّبَ اِلَي وَهُوَ غَنِي عَنّي

و سپاس خدايي را كه مرا دوست مي دارد در حالي كه از من بي نياز است.

.

.

در سينه ام ريحان مي كاري

اين گونه كه دوستم داري!

 

آدرس اینستاگرام: mdz393

جمعه نوزدهم فروردین ۱۴۰۱    

و چه دست و دل بازی تو...

 

 

 

 

 

یکشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۰    

تو را نباید گفت.

نباید نوشت.

تو را فقط باید نوشید!!

یکشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۰    

تو را اگر خیلی ها دوست دارند،

من کسی جز تو برای " دوست داشتن " ندارم!

یکشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۰    

و پس از تو

شب تمام نشد!

.

.

#فاطميه

پنجشنبه شانزدهم دی ۱۴۰۰    

شبيه ِ خانه ي بي "مادر" است جهان، بي تو!
آشفته،
بي چاره،
دلتنگ!
 

چهارشنبه پانزدهم دی ۱۴۰۰    

شما هم وقتي منتظريد

شكوفه مي دهيد؟!

جمعه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۰    

آنان كه به ما مي گويند:

"جامانده "

تو را خوب نشناخته اند!

دوشنبه پنجم مهر ۱۴۰۰    

می خواهم بدانی

این که امسال برایت گریه می کند

همانی نیست که برایت اشک ریخته.

خیلی تنهاتر است.

خیلی مستاصل است.

خیلی گم است.

خیلی پریشان است.

بیشتر از "تو" می خواهد امسال...

سه شنبه نوزدهم مرداد ۱۴۰۰    

 

 

مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی 

وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی، 

عَرَضَتْ لِی بَلِیَّهٌ أَزَالَتْ قَدَمِی 

وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ‏ ‏

چه شد که هر چه با خود عهد کرده 

و گفتم که از این پس نیکو خواهم شد 

و به مجامع اهل توبه و مقام توابین نزدیک خواهم شد 

حادثه‏ اى پیش آمدکه به عهد ثابت قدم نماندم 

و آن حادثه میان من و خدمتت حایل گردید

.

.

.

بعضي سؤوال ها هم باعث مي شوند، عصر جمعه بنشيني و فيلم زندگيت را تماشا كني!!

هي با حسرت بزني عقب،

هي با اشك بزني جلو...،

كه چه شد؟!

.

.

.

#ماه_من#دلتنگي#ابوحمزه_ثمالي

جمعه سوم اردیبهشت ۱۴۰۰    

وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي

تَحَبَّبَ اِلَي وَهُوَ غَنِي عَنّي...

 

ستايش مخصوص خدايي است كه با من دوستي مي كند در حاليكه از من بي نياز است.

 

و نمي دانم چرا " شيوه ي دوست داشتنت..." وادارم مي كند

اين عبارت را به اخر اين تكه اضافه كنم كه:

" وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي تَحَبَّبَ اِلَي وَهُوَ غَنِي عَنّي...

 و ليس كمثله شيء... 

و ليس كمثله شيء..."!

جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۰    

دلش را داشته باشي روز اولي، از لا به لاي جمعيت و سرشلوغي هايش بروي آن جلوملوها، آن اولي ها را هم پس بزني بروي درست روبرويش،
آب دهانت را قورت بدهي،
سرت را بندازي پايين،
به انگشتانت نگاه كني،
و بگويي:
" ببينيد،
من دورهايم را زده ام،
تمام گل هاي دنيا را بوييده ام،
به ساز تمام بادها رقصيده ام،
به همه ستارگان آسمان چشمك زده ام،
حالا ولي..."
به اينجايش كه رسيديد، بايد نگاه تان را از دست هاي تان بگيريد و آرام و متين زل بزنين به چشمانش!
.
.
لازم نيست چيزي بگوييد، خودش مي فهمد كه چقدر تنهاييد!!

جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۰    


.
.
.
مرا خوب مي شناسي!
تكه هايي از مرا كه زنده اند.
تكه هايي كه براي تو اشك ريخته اند.
.
.
#نبايد_مي_گفتم#حسين_عليه_السلام

دوشنبه سوم شهریور ۱۳۹۹    

. فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَىٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا ۖ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(آيه ٩٦ سوره مباركه يوسف)
.
.
پس از آنکه بشیر آمد (و بشارت یوسف آورد) پیراهن او را به رخسارش افکند و دیده انتظارش (به وصل) روشن شد، گفت: به شما نگفتم که از (لطف) خدا به چیزی آگاهم که شما آگه نیستید؟!
.
.
***
من اشياء مي انديشم، مثلا؛
به ذوالفقار ِعلي(ع)
به مشك ِ عباس(ع)
به عصايِ موسي(س)
به صليب ِ عيسي(س)
به قاليچه ى ِ سليمان(س)
به پيراهنِ يوسف(س)

من بسيار به اشياء مي انديشم و بسيارتر غبطه مي 
خورم به آن كسره ي مالكيت شان!!! به مالكيتي كه كم كم تبديل به يك نوع هم بويي و هم جنسي مي شود. به اجسامي كه مال كسي مي شوند و بوي خوب صاحبان شان را مي گيرند. هويت مي يابند و معجزه مي كنند.
.
و بعدترش ‎...از شما چه پنهان...ابرهاي حسرت مي آيند و مي بارند كه اين"من"!!... "من" ِبي كسره،...من بي " او"،...اين اندازه  بي هويت و تنها...به شوق كِه نفس مي كشد هنوز؟!

دوشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۹    

و گاهي هم مي شود

كسي

سال ها قبل از مرگش

شهيد شده باشد!

 

پ. ن: من چرا هر سال شب بيست و يكم رمضان هواي فاطميه مي كنم؟. 

پ.ن: آيدي اينستاگرامم:mdz393

جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۹    


.
١- وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۖ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ(٦٠-بقره)
.
و به ياد آريد آنگاه را كه موسى براى قوم خود آب خواست. گفتيم: عصايت را بر آن سنگ بزن. پس دوازده چشمه از آن بگشاد. هر گروهى آبشخور خود را بدانست. از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و در روى زمين به فساد سركشى مكنيد.

٢-وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا ۖ قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ ۚ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ ۗ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۗ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ(٦١-بقره)
.
و آنگاه را كه گفتيد: اى موسى، ما بر يك نوع طعام نتوانيم ساخت، از پروردگارت بخواه تا براى ما از آنچه از زمين مى‌رويد چون سبزى و خيار و سير و عدس و پياز بروياند. موسى گفت: آيا مى‌خواهيد آنچه را كه برتر است به آنچه فروتر است بدل كنيد؟ به شهرى باز گرديد كه در آنجا هر چه خواهيد به شما بدهند. مقرر شد بر آنها خوارى و بيچارگى و با خشم خدا قرين شدند. و اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كافر شدند و پيامبران را به ناحق كشتند و نافرمانى كردند و تجاوز ورزيدند.
.
.
.
هيچ با خودتان فكر كرده ايد كه چرا وقتي در آيه مباركه ٦٠ مردمان از موسي آب مي خواهند، خداي تعالي راهنمايي اش مي كند كه عصايت را به سنگ بزن و...
ولي در آيه مباركه ٦١وقتي طلب غذا مي كنند با قهر و غضب با آنها رفتار مي كند؟! .
.
من مي گويم يك بايد پنهان دارد.
يك غم جاويدان در آن عبارتِ " عصايت را بر آن سنگ بزن!"
كه مي گويد:" هر وقت كسي از شما طلب آب كرد به او بدهيد، نكند تشنه رهايش كنيد. به او آب بدهيد، حتي اگر از زير سنگ،
حتي اگر به معجزه،
حتي اگر...!!! .
 

دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۹    

 

مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ 

ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَايُبْصِرُونَ. سوره مباركه بقره. آيه ١٧.

ترجمه: مَثَل ایشان مانند کسی است که آتشی بیفروزد، و همین که روشن کند پیرامون او را،

 خدا روشنی آنان را ببرد و رها کند ایشان را درتاریکی‌یی که هیچ نبینند.

.

.

از اول آيه دلم ماند پيشِ عبارتِ "اَضاءَت حَوْلَهُ"!

يك جور خفت و خواري ريخت توي وجودم!

از تمام آن باورهايي كه فقط تا يك متري ام را بيشتر روشن نكردند! 

از خودم كه نور را از "نور" نخواستم از "نار" خواستم. 

و چه جهانِ  كوچك ِ كم سويي دارم! 

.

.

پ.ن: اينجا،اين شب ها اگر توفيق بود گاهي از قرآن خواهيد خواند.

پ.ن: اولين سَحَر، روشناي وجودتان. مبارك تان. نوش تان

پ.ن: كپي مطالب با ذكر منبع به نيت انتشار نور بلامانع است.

شنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۹    

. اين روزها به اين فكر مي كنم كه يك مادر باردار با چهار تا بچه قد و نيم قد حتما بايد خيلي خسته باشد هميشه! حتما بايد روزش پر باشد از كارهاي ريز و درشت! حتما بايد وقت كم بياورد. وقتي براي خودم و خودم نداشته باشد. باز فكر مي كنم توي اين همه شلوغي ها و خستگي ها، چرا بايد شب بيداري و گفت و گوهاي عاشقانه  با اين حجم زياد، اين همه وقت از  برنامه روزانه ات را بگيرد؟ چرا هر چه از تو براي ما مانده تصوير زني است كه به نماز ايستاده و نيايش مي كند؟ به چه كار اين روزهاي ما مي آيد سبك زندگي ات؟ تو خواستي چه بگويي با زبان زندگي ات؟ .
••• .

مادري غيرممكن ترين كار دنياست اگر به نيروي برتري وصل نباشي! اگر نتواني نگراني هايت را بريزي توي دامن خدا. اگر كسي را نداشته باشي كه بنشيني و برايش از دلواپسي هايت بگويي! از غذا نخوردنهاش، از ضعفش، از لجبازي هاش، بدقلقي هاش، بي وفايي هاش، قدرنشناسي هاش، از امروزش، فردايش، دوستانش، شبش، روزش...
مادري غيرممكن ترين كار دنياست اگر نخواهي دستت را بگذاري در دستان خدا! بسپاري هر روز همه چيز را به خودش! مادري كردن يك توانمندي انساني نيست! خيلي اش هدايت آسماني است. خيلي اش... .
••• .

من مادر يافتمت! مادرترين!

نمي شد اگر شب تا به سپيده نمي ايستادي به نماز! نمي شد اگر دستت را نمي گذاشتي توي دستها خدا! ما بدقلقي هايمان زياد بوده و هست! بي وفاي هايمان زياد بوده و هست. لجبازي هايمان حتي...در طول اين همه سال!!
دلواپسي هاي تو بيشتر است  اما ! 
ممكن ترين مادر...

یکشنبه ششم بهمن ۱۳۹۸    
تماس با من :   hoseinie10@gmail.com
پيوندها